نویسنده: برایان و دبورا چارلز ورث
مترجم: عبدالمجید مهدوی دامغانی





 

دو مسئله‏ی مهم که در مبحث تکامل مطرح است و هنوز تا حد زیادی به آن پاسخ داده نشده و به آغاز تاریخچه‏ی حیات در کره‏ی زمین مربوط می‏شود، منشأ مشخصه‏های عمده‏ی یاخته‏های زنده و خاستگاه شعور بشری است. برخلاف پرسش‏هایی که پیش‏تر ‏مطرح و بررسی شد،‏ این‏ دو پدیده، رخدادهای منحصر به فردی در تاریخچه‏ی حیات به شمار می‏آیند. منحصر به فرد بودن آن‏ها‏ به ‏این‏ معنی است که نمی‏توانیم از مقایسه‏ی موجودات زنده برای تبیین وقوع یا پدیدار شدن آن‏ها‏ بهره گیریم. به علاوه، فقدان
پیشینه‏های سنگواره‏ای‏ از دوره‏ی ظهور حیات یا رفتارهای انسان به‏ این‏ معنای است که هیچ اطلاعات مستقیمی‏ در مورد مجموعه رخدادهایی که به وقوع ‏این‏ دو پدیده منجر شده‏اند، در دست نیست. البته‏ این‏ امر مانع از ارائه‏ی فرضیه‏هایمان درباره‏ی آن چیزی نمی‏شود که ممکن است رخ داده باشد؛ اما امکان آزمون ‏این‏ فرضیه‏ها به همان شکلی که برای دیگر مسائل مربوط به نظریه‏ی تکامل ارائه شد، وجود ندارد.
در مورد منشأ حیات، هدف بسیاری از پژوهش‏های انجام شده، آشکارسازی شرایطی است که در زمان ظهور حیات در کره‏ی زمین برقرار بوده و به شکل گیری مولکول‏هایی شیمیایی انجامیده که توانسته‏اند تکثیر شوند، درست مانند رونویسی DNA یاخته‏های ما که طی فرایند تقسیم یاخته‏ای‏ رخ می‏دهد. پس از شکل گیری چنین مولکول‏هایی که قادر به خود تکثیری‏اند، تصور‏ این‏ امر چندان دشوار نیست که رقابت بین انواع گوناگون مولکول موجب تکامل مولکول‏هایی شده است که دقیق‏تر ‏و سریع‏تر ‏تکثیر می‏شده‏اند و گزینش طبیعی نیز عامل بهبود کیفیت آن‏ها‏ شده است. شیمی‏دانان در روشن کردن‏ این‏ موضوع به توفیق‏های فراوانی دست یافته‏اند که امکان تشکیل مواد شیمیایی اصلی سازنده حیات (قندها، چربی‏ها، اسیدهای آمینه و ترکیبات DNA و RNA) از طریق قرار دادن محلول‏های حاوی مولکول‏های ساده‏تر ‏(مولکول‏هایی که احتمالاً در زمان پیدایش حیات در اقیانوس‏ها وجود داشته‏اند) در معرض جرقه‏ی الکتریکی یا تابش فرا بنفش، وجود دارد. البته پیشرفت‏های محدودی در زمینه‏ی معلوم کردن چگونگی ترکیب‏ این‏ مولکول‏های ساده و شکل گیری مولکول‏های پیچیده‏تری که شبیه DNA یا RNA هستند، به دست آمده و حتی موفقیت در دانستن خود تکثیری‏ این‏ مولکول‏ها از آن نیز کم‏تر ‏بوده است؛ در نتیجه، هنوز فاصله‏ی زیادی با هدف اصلی داریم (هر چند پیوسته پیشرفت‏هایی در حال وقوع است). علاوه بر‏این‏، پس از دستیابی به‏ این‏ هدف، باید به ‏این‏ پرسش مهم‏تر ‏پاسخ گفت که چگونه‏ یک رمز ژنتیکی اولیه تکامل یافته است تا به واسطه‏ی آن، یک توالی کم دامنه‏ی RNA یا DNA بتواند توالی یک زنجیره‏ی پروتئینی ساده را تعیین کند.
به همین ترتیب، در مورد تکامل شعور بشری نیز فقط می‏توان حدس‏هایی زد. حتی طرح دقیق‏ این‏ موضوع نیز دشوار است، زیرا تعریف دقیق، «شعور»، بسی دشوار است. اکثر مردم می‏پندارند نوزاد تازه به دنیا آمده فاقد شعور و آگاهی است؛‏ اندکی نیز تردید دارند که کودکی دو ساله دارای شعور باشد. میزان شعور جانوران مختلف از جمله مجادله‏های پردامنه است، اما کسانی که عاشق جانوران خانگی‏اند به خوبی به توانایی سگ‏ها و گربه‏ها در واکنش به محبت و خوش رفتاری صاحب خود، واقف‏اند. حتی به نظر می‏رسد جانوران خانگی می‏توانند به نحوی در خلق و خوی صاحب خود تغییراتی پدید آورند که خواسته‏ی آن‏ها‏ را تأمین کند. پس شعور از مباحث دارای «مرحله» و نه «نوع» است؛ در نتیجه مشکل چندانی در اصل‏ این‏ قضیه وجود ندارد که بتوان تصور کرد طی تکامل اجداد ما، نوعی خودآگاهی و توانایی برقراری ارتباط به شکل تدریجی ‏ایجاد و انباشت شده است. ممکن است بعضی بر‏ این‏ باور باشند که زبان، قوی‏ترین معیار برای برخورداری از شعور صحیح است؛ حتی توانایی زبان در نوزادان نیز به تدریج با افزایش سن و سال آن‏ها‏، البته با سرعتی شگفت انگیز، ‏ایجاد می‏شود. علاوه بر ‏این‏، نشانه‏های آشکاری از یک زبان ناقص در نزد جانورانی مانند طوطی و شامپانزه، که تصور می‏شود قادر به تبادل اطلاعات ساده هستند، در دست است. شکاف بین انسان و جانوران عالی، بیش از آن چه در واقع هست، به نظر می‏رسد.
با وجودی که هیچ اطلاعاتی از جزئیات نیروهای گزینش در دست نداریم که موجب تکامل توانایی‏های ذهنی و زبانی انسان شده‏اند و مشخصاً بیش از‏ این‏ توانایی‏ها در جانوران دیگر هستند، هیچ ابهامی ‏در توضیح آن‏ها‏ بر اساس واژگان علم تکامل وجود ندارد. متخصصان زیست شناسی در حال پیشرفت‏های شتابانی در فهم نحوه‏ی عمل مغز هستند و تردید چندانی وجود ندارد که می‏توان تمام فعالیت‏های گوناگون ذهنی را با زبان فعالیت‏های یاخته‏های عصبی در مغز، توصیف کرد. ‏این‏ فعالیت‏ها باید در معرض کنترل ژن‏هایی قرار گیرند که نمو و کارکرد مغز را تعیین می‏کنند؛ ‏این‏ ژن‏ها نیز مانند سایر ژن‏ها، در معرض جهش قرار دارند و ممکن است تنوعی پدید آورند که گزینش براساس آن عمل می‏کند. ‏این‏ نکته دیگر صرفاً یک فرضیه نیست: جهش‏هایی آشکار سازی شده‏اند که موجب ناتوانی‏هایی در جنبه‏های خاص دستور زبان در حین سخن گفتن حامل خود می‏شوند و ‏این‏ امر به شناسایی ژنی منجر شده است که در کنترل برخی جنبه‏های دستور زبان دخالت دارد. حتی جهش در توالی DNA‏ این‏ ژن که موجب تفاوت‏هایی با ژن اولیه می‏شود، شناسایی شده است.
منبع مقاله :
چارلزورث، برایان و دبورا؛ (1390)، تکامل، عبدالحمید مهدوی دامغانی، تهران: بصیرت، چاپ دوم.